عکس | ناگفتههای اسماعیل در سریال گیلدخت | عاشق شدم اما حجب و حیا داشتم | پنج تا از دندههایم شکست
تاریخ انتشار: ۱۷ تیر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۱۶۴۵۴۲
به گزارش همشهری آنلاین، تعدادی از عوامل سریال گیلدخت شامل میترا رفیع و رضا اکبرپور (بازیگران)، محمدرضا شفیعی (تهیهکننده) و مجید آسودگان (فیلمنامهنویس) در نشستی خبری شرکت کردند و به سوالاتی پیرامون سریال گیلدخت پاسخ دادند.
اکبرپور در ابتدا با اشاره به حذفیات سریال اظهار کرد: اگر فیلمنامه کامل اجرا میشد، اسماعیل قهرمانمردی میشد که به هر حال بیشتر قابل پذیرش برای بینندهها باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
اگر فیلمنامه کامل اجرا میشد، اسماعیل قهرمانمردی میشد که به هر حال بیشتر قابل پذیرش برای بینندهها باشد. الان با توجه به حذفیاتی که موقع اجرا، اتفاق افتاد، اسماعیل این ارتباط را برقرار کرداکبرپور در پاسخ به این سوال که حذفیات چه بود توضیح داد: به نظر من زندگی که در اسماعیل جاری بود در فیلمنامه خیلی بیشتر از آنچه بود که ما در اجرا دیدیم. این موضوع به سلیقه گروه کارگردانی برمیگشت و به هر حال تصمیمشان این طور بود. وقتی الان کلی به کار نگاه میکنم حذفیات تاثیراتی را گذاشته است. گاهی اوقات شما میبینید که کشیدن یک آجر از یک دیوار به هر حال آن دیوار را میتواند متزلزل کند. این اتفاق در مورد حذف شدن برخی از کاراکترها افتاد.
بازیگر سریال حوالی پاییز افزود: به عنوان مثال کاراکتری که اسماعیل را در جنگل پیدا میکرد کاراکتری بود که گالیش بود و ما اصلا درباره آن شناسنامه داریم. من با یکی از بچههای شمال صحبت کردم، گفت اینها یک قومی هستند و راجع به آن یک توضیحات مفصلی داد.
ساده ترین سوالی که از من پرسیدند این بود که وقتی که اسماعیل پیدا شد، ما به این فکر میکردیم که او چطوری میخواهد اسماعیل را بلند کند؟، در صورتی که در فیلمنامه این نبود، در فیلمنامه می دیدید که گالیش می رود و بعد با مواجهه با آصف میپردازد و یک اتفاق های اینطوری می افتد. این ها حذف شد. همین ذره ذره حذف شدنها روی کار تاثیر میگذارد. البته من مماشات می کنم که می گویم ذره ذره.
وی با اشاره به این که در سریال «حوالی پاییز» کاراکتری را بازی کرده که با آن هم مردم خیلی ارتباط برقرار کرده بودند تاکید کرد: میدانم اسماعیل سریال گیلدخت خیلی خیلی بیشتر از این می توانست مثمرثمر باشد. کاراکتر اسماعیل را در فیلمنامه آقای آسودگان به زیبایی نوشته بودند.
اکبرپور افزود: الان میدان دادن به نیروهای جوان خیلی سخت شده است. واقعا کار کردن برای کسانی که ناشناس هستند خیلی مشکل شده است، جا دارد از آقای آسودگان و شفیعی و اسماعیلی خیلی تشکر کنم بابت این موقعیتی که ایجاد شد و من توانستم این کاراکتر را زندگی کنم.
در یکی از پلانها پنج تا از دندههایم شکستوی با بیان این که اسماعیل برای من کاراکتر خیلی جذابی بود اظهار داشت: اتفاقات فیزیکی زیادی هم برای من افتاد. در یکی از پلانها پنج تا از دندههایم شکست و ستون مهره هام آسیب دید. اما برایم شیرین بود. نتیجه کار در کل برای من شیرین بود. من همیشه به این فکر میکنم که ما چه کار میتوانیم بکنیم که کارمان بهتر شود؟ اگر ما قرار است صد باشیم حیف است که به ۵۰ و۶۰ راضی بشویم.
اکبرپور در پاسخ به این سوال که چگونه به این نقش نزدیک شدید توضیح داد: چون کاراکتر اسماعیل به صد سال قبل برمی گشت خواندن کتاب های تاریخی، فکر کردن به افرادی که در آن برهه زندگی می کردند موثر بود. من راجع به به افرادی که میرشکار بودند تحقیق کردم. هر چند ما شکاری از اسماعیل ندیدیم، ولی خوب میرشکار بود.
فقط یک بار از نزدیک اسب دیده بودموی درباره تجربه اسبسواریاش در سریال گفت: من فقط یک بار از نزدیک اسب دیده بودم و بر سرش دست کشیده بودم. وقتی قرار شد برای این سریال سوارکاری را یاد بگیرم، شروع به تمرین در دوره ای که گروه تولید گذاشته بودند کردم. در ساعت ۲ تا سه و نیم نیمه شب در کلاس های آموزشی شرکت می کردم. بعد از آن تازه من شام می خوردم.
اسماعیل را آدم استوار و خیلی محکمی دیدم که در بخشی از سریال عشق زمینی برای او به وجود میآیدزمان فیلمبرداری ۱۲ یا ۱۳ روز زودتر از بچه های گروه به همراه عوامل تولید به شمال رفتم تا در جنگل بگردم و عادت کنم. چون راه رفتن در جنگل سختی های خود را دارد. چه رسد به اینکه بخواهیم بدویم. عکس های قدیمی را دیدم و با آقای آسودگان درباره کاراکتر صحبت و مشورت می کردم. گاهی صحبت های تلفنی ما به ۲ ساعت هم میرسید.
اکبرپور درباره برداشتی که از کاراکتر اسماعیل داشت توضیح داد: اسماعیل را آدم استوار و خیلی محکمی دیدم که در بخشی از سریال عشق زمینی برای او به وجود می آید. این نکته را به آقای آسودگان هم گفتم در وسط کار اسماعیل از عشقش عبور می کند و به یک اتفاق بزرگتر که جلوگیری از یک ظلم بزرگ است، می رسد. او یک آدم به شدت معتقد است نسبت به چیزی که باور دارد.
وی درباره صحنههای عاشقانهاش در برابر گلنار گفت: تمام سعیم بر این بود که لحظات مشترکی که با هم داشتیم، حجب و حیایی که باید در آن کاراکتر باشد حفظ شود. امیدوارم اتفاق افتاده باشد.
تصاویر | ناگفتههای دختر جوان سریال نیکان | من هم مثل نیکان برای زندگی جنگیدم ...
کد خبر 772130 منبع: ایرنا برچسبها خبر مهم بازیگران سینما و تلویزیون ایران فیلم و سریال ایرانی تلویزیون - صدا و سیمامنبع: همشهری آنلاین
کلیدواژه: خبر مهم بازیگران سینما و تلویزیون ایران فیلم و سریال ایرانی تلویزیون صدا و سیما سریال گیلدخت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۱۶۴۵۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فریادهای خاموش: روایتهای ناگفته از حمله به نورشمس | گزارش تصویری
گروه دیپلماتیک - همشهری آنلاین: «سنا یاسین هیچگاه تصور نمیکرد شاهد روزی باشد که پیکر بیجان فلسطینی ها مقابل در خانهاش افتاده باشد و کسی اجازه نداشته باشد که به آنها نزدیک شود.» این یکی از روایتهایی است که از روزنامه اینترنتی فلسطین کرونیکل از جنایتهای اخیر صهیونیستها در اردوگاه نور شمس در شرق طولکرم در کرانه باختری اشغالی منتشر کرده است. در حمله 3روزه صهیونیستها به این اردوگاه علاوه بر تخریب گسترده منطقه، حداقل 14 فلسطینی به شهادت رسیده و و ده ها نفر مجروح شدند.
حمله پنجشنبه گذشته با ورود شمار زیادی از خودروهای زرهی و صدها سرباز صهیونیستی به اردوگاه آغاز شد. صهیونیستها به محض ورود به اردوگاه تمام ورودیها و خروجیها را مسدود کردند. یاسین به روزنامه فلسطین کرونیکل میگوید که بولدوزرهای اسرائیلی بلافاصله شروع به تخریب خیابانها کردند، آب و برق را قطع کردند و شبکه فاضلاب را ریشهکن کردند. بلدوزرها همچنین دهها مغازه و بالکن خانههای رو به خیابان را نیز تخریب کردند.
او میگوید: «به دیدن مادر بیمارم رفته بودم و وقتی حمله شروع شد به خانهام برگشتم. صدای بلدوزرها و وسایل نقلیه نظامی را شنیدم، بنابراین به سرعت وارد خانه ام شدم زیرا می دانستم که این صدا مقدمهای برای یک فاجعه است. سربازان اسرائیلی به هر کسی که حرکت میکرد شلیک میکردند و بسیاری را زخمی کردند. از آنجا که امدادگران و آمبولانسها اجازه ورود به اردوگاه را نداشتند شرایط مجروحان به سرعت رو به وخامت میرفت.»
خون در خیابانیاسین در تمام این مدت سعی کرده تا 4فرزندش را که بهدلیل قطع برق و صدای ممتد شلیک هراسان شده بودند آرام کند. او میگوید: «سعی میکردم به آنها کمک کنم بخوابند اما صدای تیراندازی بسیار بلند بود. صدای فریاد شنیدم و از پنجره 2مرد جوان زخمی را دیدم که روی زمین افتاده بودند. اول فکر کردم آمبولانسها میآیند و آنها را نجات میدهند، اما سربازان اسرائیلی اجازه نمیدادند کسی به آنها نزدیک شود. آنها ساعتها زخمی روی زمین افتاده بودند و در نهایت از دنیا رفتند.»
یاسین میگوید که جسد شهدا بیشتر از 60 ساعت روی زمین بود و بوی اجساد محله را پر کرده بود. او به فرزندانش اجازه نداده از پنجره نگاه کنند تا از این صحنه شوکه نشوند.
از دست رفتن 5 فرزند در 6 ماهسلیم غنام، 29 ساله، هم درست در ورودی خانهاش در اردوگاه نور شمس توسط سربازان صهیونیست به سرش شلیک شد. هیچکس اجازه نداشته تا به او نزدیک شود، اما خانوادهاش در نهایت موفق شدند جسد بی جانش را به داخل خانه بکشانند. سلیم 48 ساعت آنجا بود و در تمام این مدت خانوادهاش با چشمانی گریان نظارهگر او بودهاند. پس از اینکه ارتش اشغالگر از اردوگاه عقبنشینی کرد، خانواده غنام دریافتند که برادر ۲۶ ساله سلیم، محمود، نیز در محله ای نزدیک خانه به شهادت رسیده است. سلیم و محمود برادران عامر و احمد غنام بودند که در اکتبر سال گذشته توسط ارتش اسراییل به شهادت رسیده بودند.
این در حالی است که برادر دیگرشان، عبداللطیف نیز به تازگی بر اثر ابتلا به سرطان فوت کرده بود. مادر خانواده تنها در 6ماه پنج پسرش را از دست داد.
حمله بیرحمانهبر اساس بسیاری از شهادتها، حمله صهیونیستها به اردوگاه نور شمس یکی از بیرحمانهترین حملاتی بود که فلسطینیها ساکن در این منطقه تجربه کردند. ساکنان به روزنامه فلسطینی کرونیکل گفتهاند که این سطح از ظلم و ستم حتی در طول انتفاضه دوم نیز وجود نداشت.
ارتش رژیم صهیونیستی بهطور تصادفی به سمت ساکنان شلیک میکرد و در کوچههای اردوگاه دست به اعدامهای صحرایی میزد. دکتر زهران احمد میگوید که از لحظه اول حمله، ارتش اسرائیلی ورودیهای اردوگاه را بسته و از رسیدن پزشکان به مجروحان جلوگیری کرده است. سربازها همچنین مانع از انتقال کسی به خارج از اردوگاه شدند. حمله و محاصره اردوگاه از عصر پنجشنبه تا صبح یکشنبه ادامه داشت.
تصاویری وحشتناک نسل کشیوقتی سربازان صهیونیست شروع به عقب نشینی از برخی از محلهها کردند تیمهای امدادی موفق شدند وارد نورشمس شوند اما صحنهای که با آن روبرو شد غم انگیز بود. یکی از اجساد، که توسط دکتر زهران پیدا شد، به دلیل انفجار بمب کاملا سوخته بود.
زهران میگوید که یک فلسطینی جوان دیگر توسط سربازان به شهادت رسیده و سپس از طبقه دوم به بیرون پرتاب شده بود. یا پسر ۱۶ سالهای به پایش شلیک شده بود و به یکی از خانهها خزیده بود اما سربازان به دنبال رد خون رفته و او را در داخل خانه با شلیک گلولهای به سرش اعدام کردند.
این پزشک فلسطینی میگوید: «یکی از جوانانی که پیدا کردیم سرش قطع شده بود بعد از اینکه مستقیماً توسط یک بمب هدف قرار گرفته بود.» زهران توضیح میدهد که اغلب شهدا به سرهایشان شلیک شده بود که نشان میداد صهیونیستها عامدانه و به قصد کشت آنان را هدف قرار دادهاند.
کد خبر 846895 برچسبها نسلکشی رژيم صهيونيستى فلسطین